ایران؛ این سرزمین مادری، این کهن پیرِ فرزانه، از هزاره های پیشین تا اکنونمان، رخدادهای تلخ و شیرینی را در خاک وجودی خویش از شکست ها و پیروزی های پوران و فرزندان خویش با ذره ذره وجودش چشیده تا که همچون پولادی آبدیده و استوار، ریشه در ژرفای تاریخ داشته باشد.

 

در این میان بسیاری از پوران نیک سرشت و ایران دوست در برابر بیداد و ستم های داخلی و خارجی، فریادهای آزادی و آزادگی را به شکل های گوناگون از ترانه و سرود و موسیقی گرفته تا هر ابزاری دیگر برای مبارزه و نشان دادن اعتراض و مقاومت از خود نمایان ساخته تا بدین شکل مرهمی بر زخم های وارد شده بر پیکره این مادر پیرِ فرزانه خود باشد.

 

" دکتر حیدر رقابی  " (هاله)  یکی از هزاران پور و فرزند ایران دوست و ملی گرای این سرزمین است که وجودش را شید و نور عشق به آزادگی مام میهن در بر گرفت تا نوک خامه اندیشه هایش را در دوات و جوهر جان زده و بدین گونه، هاله وار و به سهم خود شکلی نو در اندازد.

 

24 آذرماه 1310 خورشیدی، زادروز خالق و آفریننده ترانه ماندگار " مرا ببوس " با آهنگسازی " مجید وفادار " و سرپنجه های افسونگر ویولن " پرویز یاحقی " و پیانوی " همایون شهردار " و سدای جاودانه " حسن گل نراقی " است که سبب جاودانگی این ترانه برای این سرزمین شد.

 

پدر حیدر رقابی با یکی از ملی گرایان هوادار دکتر مصدق به نام محمد حسن شمشیری (مشهور به حسن کبابی ) باجناق و مادرش نیز با مادر " بیژن ترقی " شاعر و ترانه سرای مشهور دختر عمو بودند.

 

«بیژن ترقی» دربارهٔ  «حیدر رقابی» میگوید:

 

"رقابی طبعی حماسی و مبارزه‌ جو داشت و خیلی زود در ردیف طرفداران «دکتر مصدق» و «جبهه ملی» درآمده، پیوسته در کنار سیاسیون، استعداد شاعری را به کار منظومه‌های وطنی و حماسی گرفته، با شور و هیجان در میتینگ‌ها با صدایی رسا و کلماتی آتشین اشعار خود را از پشت بلندگوها به گوش هم‌رزمان خود می‌رساند."

 

سرایش ترانه " مرا ببوس " و جاودانگی آن را باید وامدار و مرهون عشق " حیدر رقابی " به دختری دانست که هیچ گاه دست زمان دست های آن دو را در دست یکدیگر نگذاشت.

 

حیدر رقابی می گوید :

 

( "  با او در یکی از روزهای پرگیر و دار جنبش ملی آشنا شدم و هم در شعر و هنر و هم در سیاست او را هم آهنگ زندگی خود یافتم. سرنوشتِ دوستی ما با سرنوشت نهضت ملی ایران پس از کودتای مرداد 32  هم آهنگ شده بود...

 

با او پیمان زندگی بسته بودم و می خواستم با پایان یافتن دوره دانشکده حقوق، این عروس آرزوهایم را عروس خانه خود کنم و گل هایی را که پنهانی در لای روزنامه ها به دست او می سپردم دیگر آشکارا هدیه اش کنم... 

 

دو بیت اول ترانه " مرا ببوس " شب پیش از ماجرای 16 آذرماه 32 همراه با آهنگش در خیابان انقلاب تهران بر ذهنم جاری شد... آن شب آخرین شبی بود که او را دیدم و دیگر ندیدمش تا بگویم برایش ترانه " مرا ببوس " را ساخته ام..." )

 

سرانجام این ملی گرا و ترانه سرای راه مردم در 19 آذرماه 1366 خورشیدی در اثر گرفتار شدن به بیماری سرطان سفرش را بسوی ابدیت پیش گرفت.

 

مجله روشنفکر در سال 1336 درباره این ترانه این گونه می نویسد:

 

" ... مرا ببوس؛ بر روی بال های معجزه آسای محبت مردم سوار می شود و قلب آسمان را می شکافد و بالا می رود و عقابی می شود که بر همه مسلط است  و هیچ کس را قدرت در هم شکستن آن نیست. "

 

... و او نیز فرهادی دیگر بود که به  شورشیرینش آوایی جگرسوز سر داد تا برای همیشه ترانه ای ماندگار باشد ...

یاد و نامش همواره زنده و جاوید باد.

  • مرا ببوس، مرا ببوس
  • برای آخرین بار، تو را خدا نگهدار، که می‌روم به سوی سرنوشت
  • بهار ما گذشته، گذشته‌ها گذشته، منم به جستجوی سرنوشت
  • در میان توفان هم‌پیمان با قایقران‌ها
  • گذشته از جان باید بگذشت از توفان‌ها
  • به نیمه شب‌ها دارم با یارم پیمان‌ها
  • که بر فروزم آتش‌ها در کوهستان‌ها
  • شب سیه سفر کنم، ز تیره ره گذر کنم
  • نگرتو ای گل من، سرشک غم به دامن، برای من میفکن
  • دختر زیبا امشب بر تو مهمانم، در پیش تو می مانم، تا سر بگذاری بر سر من
  • دختر زیبا از برق نگاه تو، اشگ بی گناه تو، روشن گردد یک
  • امشب من
  • ستاره مرد سپیده دم، به رسم یک اشاره، نهاده دیده برهم،
  • میان پرنیان غنوده بود.
  • در آخرین نگاهش نگاه بی گناهش، سرود واپسین سروده بود.
  • بین که من از این پس دل در راه دیگر دارم.
  • به راه دیگر شوری دیگر در سر دارم
  • به صبح روشن باید از آن دل بردارم، که عهد خونین با صبحی
  • روشن تر دارم… ها
  • مراببوس
  • این بوسه وداع
  • بوی خون می دهد

 




برچسب ها : دکتر حیدر رقابی,

موضوع :
دکتر حیدر رقبایی ,  ,